زبانحال حضرت زینب در ورود به کربلا
جز غم عشق تو دل آرزوی غــم نکند چـشـم دریــا هـوس بـارش شبـنـم نکند جز تو ای همسفر دختر زهـرا و علی کسی از نـالـه و دلـشـورۀ من کـم نکند ای حیــاتــم ز نـفـس های مسیحـائی تو نـفـسـی ده که هــوای دل من دَم نـکـند از خـدا خواه که در طیّ مسیر غــم تو این قد خم شده را بیش، از این خم نکند شب و روزی نگذشته همۀ عمر به من که دلــم یــاد تـو و یــاد محــرّم نـکـنـد خیمه را در دل صحرای عطش خیز مزن تا که اسبــاب فــراق تو فــراهــم نکند این دعا برلب من هرشب و روزی جاری ست که خــدا سایۀ تو از ســر من کـم نکند |